..دلـم ڪه برایت تنگ مے شـود؛؛؛
مے گیـرد،
فریاد مے ڪشـد،
مے تپـد،
و باز تنـگ مے شـود ...
دلـم ڪه تنگ مے شـود دوست دارم،،،
یڪ دل سیر نـگاهت ڪنــم،،،
یڪ بغض سنگین گریه ڪنـم،،،
یڪ چشـم پر اشڪ بریزم،،،
به اندازه ے یڪ قهر و آشتے در آغوشت بگیـرم ...
و یڪ عمر بگویـم دوستت دارم و بگویے دوستت دارم ......
دلـم ڪه تنگ مے شـود چاره اش فقط تویی،،،
و تـو ڪه نیستی،
دلـم
مے بارد،
مے سـوزد،
مے سـازد،
مے میـرد .....!!!
#قلــبم : خستمــ
#مــن :از چــــے؟
#قلــبم :از تــو... از غصہ هـــات....کے میخوایــ خوبــ شے ...؟؟
#مــن :دیــگہ کــار نکــن خــوب میــشم (:
بــــــاور کن !
خیلی حـــــــرف است . . .
وفـــــــــادار دســــت هایی باشی
که یکبار هم لمســــشـــان نکرده ایی
من اگه قرار بود همه رو ببخشم که آدم نمیشدم،،
""خدا میشدم""
کینه ای نیستم،، ولی آلزایمر هم ندارم..
بعضی "وقتا"
بعضی "آدما"
با یه "حرکت"
یا یه "حرف"
خودشونو برای "همیشه"
از چشمت میندازن...
تا وقتی که مرا نشناخته ای قضاوتم نکن
تا وقتی که با من درگیر نشده ای دست کمم نگیر
تا وقتی که با خودم صحبت نکرده ای پشت سرم حرف نزن...
خدااا ....
زندگیم شده همین چندتا کلمه
•|دیگه حتی
•|حوصله
•|خودمم
•|ندارم
❥❥کسے که تورو نمیخواد نمیخواد دیگه... ❥❥
❥❥ خودتو خورد نکن... ❥❥
❥❥تو خودت بشکن... ❥❥
❥❥غصه بخور اما آویزون نشووو... ❥❥
❥❥ برو.. ❥❥
❥❥یه روزے دلش واست تنگ میشه.. ❥❥
❥❥ یه روزے واس تک تک کارات،، نگرانیات،،گیر دادنات دلش تنگ میشه... ❥❥
❥❥بی صدا بـــــــــــرو.. ❥❥
❥❥ یه روز جای خالیتو حس میکنه... ❥❥
❥❥برووو... ❥❥
❥❥ یه روز تنها آرزوش میشے... ❥❥
❥❥مگه دوسش ندارے؟ ❥❥
❥❥بودنت اذیتش میکنه... ❥❥
❥❥ احساس میکنے داره میپیچونتت؟ ❥❥
❥❥بهتره برے.............. ❥❥
❥❥ یه وقتایے باید رفتــــــــــــــــ... ❥❥
❥❥اونم با پاے خـــــــودتـــــــــ........... ❥❥
❥❥ باید جاتو تو زندگے بعضیا خالے کنے ❥❥
❥❥درسته تو شلوغیا متوجه نمیشن چے میشه.......... ❥❥
❥❥ ولی بدون ❥❥
❥❥یه روزیے❥❥
❥❥ یه جایے❥❥
❥❥ بدجورے یادت مےافتن که دیگه ❥❥
❥❥دیر شده.......... ❥❥
❥❥ کسی که تو رو نمیخواد،، ❥❥
❥❥نمیخواد دیگه....
بعضی وقتا ﺗَﻪ ﺍُﺗُﻮﺑﻮﺱاون ﺻَﻨﺪَﻟﯽ ﺁﺧَﺮﮐِﻨﺎﺭِﺷﯿﺸﻪ
ﺑِﻬﺘَﺮﯾﻦﺟﺎﯼِﺩُﻧﯿﺎﺳﺖ
ﺑَﺮﺍﯼﺁﻧﮑﻪﺳَﺮَﺕﺭﺍﺑِﭽَﺴﺒﺎﻧﯽﺑﻪﺷﯿﺸﻪ
ﺯُﻝ ﺑِﺰَﻧﯽﺑﻪﯾِﮏﺟﺎﯼِﺩﻭﺭ
ﻭﻓِﮑﺮﮐُﻨﯽ
به اینکه اَگَْْرنباشی نه دِلی بَرایَت تنگ میشود
نه چشمی منتظرِدیدارت است نه کسی توروبه یاددارد
ﻓﮑﺮﮐﻨﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯽ ﮐﻪ ﺁﺯﺍﺭَﺕ ﻣﯿﺪَﻫَﺪ
ﻭﯾﺎﺩَﺕ بِرَوَﺩ ﻣَﻘﺼَﺪَﺕ ﮐُﺠﺎﺳﺖ
ﺁﻩ ﺑِﮑِﺸﯽﺍﺯﯾﺎﺩﺁﻭَﺭﯼِ
ﺣِﻤﺎﻗَﺖﻫﺎﯼِﻋﺎﺷِﻘﺎﻧﻪ ﺍﺕ
ﺷﯿﺸﻪﺑُﺨﺎﺭ ﺑِﮕﯿﺮَﺩ
ﺗﻮﺑﺎﺍَﻧﮕُﺸﺖ ﺑِﻨِﻮﯾﺴﯽدوستم داشته باش
ﺩِﻟَﺖﺑِﮕﯿﺮَﺩﺍَﺯﺍَﺯ ﺗَﺼَﻮﺭِ غِیْرِمُمْکِنَش.
دیگرﭼِﺸﻤﻬﺎﯾَﺖﺭﺍﺑِﺒَﻨﺪﯼ
ﻮﺗﺎﺁﺧَﺮﯾﻦﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩﺩَﺭﺧُﻮﺩَﺕﮔِﺮﯾﻪکنی
- آخرين بار كي ديديش؟!
+ ... همين يه لحظه پيش ، قبل از اينكه با سوالت از خاطرم بپرونيش!
هیچ جای این شهر
از یادت در امان نیستم
حتی به کوچۀ علی چپ که می روم!
تعداد صفحات : 27